کد مطلب:36720 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

مرتبه فوق دعا











عارفان از مرتبه ای خبر داده اند كه فوق دعاست و فقط برای پاره ای از نوادر بندگان حاصل می شود. در این مرتبه اذن و فرمان بر جای خود هست، اما احوال شخص چنان است كه خود زبان به دعا نمی گشاید. یعنی در این مقام فرد بیرون از جهان یا مقابل جهان نیست، بلكه پاره ای از نظام هستی است. دست كم شخص در احوال نادری، خود را پاره ای از هستی می بیند و لذا در او شوق و طلب تغییر امری پدید نمی آید. در آن مرتبه او آنچه را كه در جهان یا بر او می گذرد چنان به عین ضرورت و مصلحت (و در حقیقت، از چشم خدا) می بیند كه گویی همه چیز در جای خویش است و لذا در او حالت دعا برای به جا آوردن امری نابجا پدیدار نمی شود. دعاها برای تغییرند. اگر كسی نظام ضروری عالم را آنچنان كه هست ببیند، تغییر یا طلب تغییر برایش معنا نخواهد داشت. این هم حالتی است كه اگر چه تجربه اش برای ما ناقصان دشوار است، اما كاملان به ما آموخته اند كه قابل تحقق است و حقیقت دارد:


ز اولیا اهل دعا خود دیگرند
گه همی دوزند و گاهی می درند


قوم دیگر می شناسم ز اولیا
كه دهانشان بسته باشد از دعا


از رضا كه هست رام آن كرام
جستن دفع قضاشان شد حرام


در قضا ذوقی همی بینند خاص
كفرشان آید طلب كردن خلاص

[صفحه 255]

حسن ظنی بر دل ایشان گشود
كه نپوشند از عمی جامه ی كبود


(مثنوی، دفتر سوم، ابیات 1879 -1883)

دعا كردن وقتی برای یك فرد معنا دارد كه با عالم هستی احساس یگانگی نمی كند و خود را در برابر آن و متصرف در آن می یابد، اگر این تقابل، محو شود و برای شخص نوعی یگانگی با مجموع این نظام حاصل شود، دعا كردن او معنای متفاوتی می یابد و لو آنكه دعا كردن وی به ظاهر همانند سایر دعاها باشد. در آن حالت، وی دعای بیخودانه می كند كه در حقیقت دعای خداوند است نه او:


آن دعای بیخودان خود دیگر است
آن دعا زو نیست گفت داور است


آن دعا حق می كند چون او فناست
آن دعا و آن اجابت از خداست


چون خدا با خود دعا و كد كند
پس دعای خویش را چون رد كند؟


(مثنوی، دفتر سوم، ابیات 2219 -2220)


صفحه 255.